وقتی به چهره برخیاشان مینگری چنان درهم رفته است که باهفت من عسل خورده نمیشوند، وقتی که کمی سر به سرشان میگذاری میشنوی که: مزاحم روزه دار نشو، روزه دار است حوصله ندارد، گرسنه است، اخلاصش به هم میریزد.
وقتی که به تاریخ برمی گردم و این رسم پسندیده و عبادت الهی را در چهرهی بزرگان دین میبینم ملاحظه میشود که این ایام پرکارترین و پر نشاطترین ایام سال بوده است. رسول خدا در این ایام اجود الناس میشد. مسلمانان به جهاد مشغول میشدند. هر دم به کاری میپرداختند. رمضان جشن بزرگ الهی است و خداوند آن را فرو فرستاده است تا گناهان آمرزیده شوند و بارمان سبک شود. دروازههای بهشت گشوده میشود تا روحمان در فضای آن سیر کند. خداوند با نوافل به انسان بسیار نزدیک میشود. راههای خیر باز میشود و دروازههای شر بسته میگردد. توفیق عمل و کار برای خدا بیشتر میشود و با عمل متواصل وجود انسان لبریز از شعف میگردد. آیا مگر غیر از این است که روزه اخلاق تقوا میبخشد و دروازهی قلب به هدایت باز میشود و شوق به تلاوت انسان را لبریز میکند و ایمان به غیب و قیامت و ملاقات با رب جلیل انسان را در بر میگیرد.
زهی شعف و مهر!
حال کدام منطق به ما اجازه میدهد وقتی کودکی به دورمان آمد به عنوان روزه داشتن با او سرد برخورد کنیم و با همسر مهربان خود که او هم عبادت میکند و هم بساط افطار و سحر را فراهم میکند ترشرویانه نگاه کنیم و یا به همسایه و همکار چنان بنگریم که طلب داریم.
رمضان یک جشن است!
جشن بندگی و کسب ثواب. جشن ملاقات و دیدارهای شبانه در ثلث اخیر با پروردگار، همهمه و ازدحام برای نماز تراویح و تلاوت. سفرههای افطار و سحر. صلهی رحم و شرکت در احساس ایمانی برادران و خواهران خود. مهربان بودن و رحم ورزیدن به همه حتی حیوانات. روزهای دعوت دادن و موعظه و جلا دادن قلوب و شستن زنگار از آن!
حال چگونهاش بگذرانیم؟
به سردی و کرخی و عبوسی یا با چهرهای سرشار از عشق و طلب زیبایی.
به گوشه نشینی و انزوا یا به اختلاط با جمع و رابطه حسنه!
فکر میکنم شق دوم به روح دین نزدیکتر است.
روزه بگیریم چنان که مست دیدار پرورد گاریم و شادی از چهرهمان فرو بریزد.
روزه بگیریم چنان که اوقات گرانبهای خود را تلف نکنیم و این خاطره خوب را با بد اخلاقی از بین نبریم.
نظرات